چه قدرسخته
چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته
به جاش یه زخم همیشگی به قلبت هدیه داده زل بزنی
و به جای اینکه لبریز کینه نفرت بشی
ـ حس کنی هنوزم دوسش داری
چه قدر سخته دلت بخواد سرتو باز به دیوار تکیه بدی
که یـک بار زیر آواز غرورش همه وجودت له بشه
چه قدرسخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی
اما وقتی دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بهش بگی
چه قدر سخته وقتی پیشته سرتو بندازی پایین و آروم اشک بریزی
چون دلت براش تنگ شده، اما آروم اشکاتو پاکنی تا متوجه نشه...
چون حتما فکر می کنه دیوونه ای!
چه قدر سخته وقتی پشتـت بهشه
دونه های اشک صورتت روخیس کنه
اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز دوسش داری
چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگران ببینی
و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت زیر لب آروم بگی:
گل من! باغچه نو مبارک...
نمی نالم من دردم
نمی گریم من از حالم
ولیکن درد دارم اشک دارم من
دلم از غصه خون گشت و زبانم ساکت و خاموش
خداوندا کجا رفتی
چرا با من چنین کردی
خداوندا ببخشایم اگر نابندگی کردم
تو عفوم کن
تو شادم کن
نامه های زیادی برایت نوشته ام
زیر خیسی چشمانم تمام صفحات آن خیس شده است
هر بار می نویسم و می خوانم برایت
اما نمی دانم چرا خداوندا صدایم سکوت دارد
یا خداوندا خواسته های من و آررزوهای من به گوشت نمی سد
مگر صدای قلب تپیده شده را نمی شوی
که فریاد مرا از میان خط خط نوشته هایم نمی شنوی
خداوندا فریاد می زنم برای اینکه جز تو کسی نیست
خداوندا ساختن از آن توست
پس بساز برای ما!
٬
سلام عزیزانم.حالتون خوبه؟
من شرمنده همتون اصلا وقت نمیکنم اپ کنم.الان اومدم کمی اپ کنم که پابت کنم دوستان به یاد همتون هستم
گفتم:خدایا دلم را ربودند! گفت:پیش از من؟
گفتم:خدایا چقدر دوری! گفت:تو یا من؟
گفتم:خدایا تنها ترینم! گفت:پس من؟
گفتم:خدایا کمک خواستم! گفت:از غیر من؟
گفتم:خدایا دوستت دارم! گفت:بیش از من؟
گفتم:خدایا اینقدر نگو من! گفت:من توام،تو هم من .
گفته بودي که چرا محو تماشاي مني
آنچنان که يک دم مژه بر هم نزني
مژه بر هم نزدم تا که زدستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدني
اي کاش همدم تنهاييم قلب باراني تو باشد
تا اينگونه در گرداب غم و اسارت بي تو بودن اسير نباشم
اي همدم تنهايي روياهايم بيا و مرا رها کن بيا
و مرا به قصر پاکان ببر
از کسي که دوستش داري ساده دست نکش شايد ديگه هيچ کسو مثل اون دوست نداشته
باشي
و از کسي که دوستت داره بي تفاوت عبور نکن چون شايدهيچ وقت هيچ کس تو رومثل اون
دوست نداشته باشه
گفته بودي جگرم خون نكني باز كجايي؟
من ندانستم از اول كه تو بي مهر و وفايي
عهد نابستن از آن به كه ببندي و نپايي
قطار می رود .... تو می روی ..... تمام ایستگاه می رود ............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ، در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!!
قفسم را مشکن ، تو مکن آزادم / گر رهایم سازی به خدا خواهم مرد
من به زنجیر تو عمریست گرفتار شدم . . .
در فصل تگرگ عاشقت میمانم / با ریزش برگ عاشقت میمانم
هر چند تبر به ریشه ام میکوبی / تا لحظه مرگ عاشقت میمانم . . .
دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من / به ما درد دل افشا کن ، مداوا کردنش با من
اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را / بیا یک لحظه با ما باش ، پیدا کردنش با من
دل ميگيرد وميميرد و هيچ کس سراغي از آن نمي گيرند ادعاي
خداپرستيمان دنيا را سياه کرده ولي ياد نداريم چرا خلق شدهايم
غرورمان را بيش از ايمان باور داريم حتي بيشتر از عشق
آن يار كه جان و دل و عمر و نفسم بود
يك لحظه نگاهش همه عمر بسم بود
روزي كه او را ز من اين چرخ جدا كرد
اي كاش كه بر مرگ خودم دسترسم بود
گفتند كه دل بر كن و آزاد شو از بند
آزادي از آن بند خدايا قفسم بود
بگذار بگريم من از اين غصه كه بر چشم
میلاد با سعاد ت هشتمین اختر ولایت وامت برعموم شیعیان آن
حضرت تبریک و تهنیت عرض می نمایم
خوش آمدی رضا جان جانم فدا نمایم تبریک من پذیــری باشد همین دوایم
از جان تو را بخوانم خوشبو شود دهانم لطفی نما رضا جان تا من به کعبه آیم
آیم به آن سرایت آن بــاغ با صفـایت گردحرم بگـــــردم جنت شود سرایم
سعی صفا و مروه باشد کنارت ای گل حجت یقین بیند باران گـــــریه هایم
آقا امام هشتــــــم لطفی که بنده آیم درمحضرت نشینم عقـــده زدل گشایم
ای حامـــی مساکین دریاب دل غمینم آزادکن زبندم چنـــــــدی دعا نمایم
از دل چنین ســـرودم راز دلی نمودم لطفت رضا رسـانـــــده پیغام آشنایم
میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد
غرق عشق و شور و مستی بی مثال
غوطه ور در عالم فکر و خیال
پر کشیدم از زمین و از زمان
یافتم خود در مکانی لا مکان
آدم و حوا و هرچه زاده اند
گوییا در این زمین استاده اند
هر کسی در دست خود یک نامه داشت
نامه را در نزد حاکم میگذاشت
بعد از آن باری تعالی مینوشت
بنده اش اهل جهنم یا بهشت
رفت و رفت و نوبتش بر من رسید
نامه ام بگرفت و اعمالم چو دید
با غضب افکند سوی من نگاه
گفت چیزی تو نداری جز گناه
چشم تا به جهنم دوختم
از نهیب شعله هایش سوختم
ناگهان زیبا رخی از ره رسید
حال زارم تا که دید آهی کشید
بعد از آن یار و آن دلدار گفت
رو به حق بنمود و با دادار گفت
پور موسی (ع) با تو صحبت میکند
ضامن آهو شفاعت می کند
گر چه او با نامه بد آمده
چند روزی را به مشهد آمده
آمده صد بار بر من رو زده
صحن و ایوان مرا جارو زده
گر چه او هم آبرویم برده است
آب سقا خانه ام را خورده است
خوب میدانم که خوش کردار نیست
لیک دیدم بهر زهرا می گریست
دلم کسی را می خواهد که دوستم داشته باشد ...
شانه هایش را برای گریستن وسینه اش را برای نهادن سرم و
چشمانش را برای خالی نمودن غم هایم می خواهم . دلم کسی
را
می خواهد که مرا با هرانچه هستم دوست بدارد .
با تمام خوبی ها و بدی هایم . با تمام مهربانی ها و نا مهربانی هایم .
دلم کسی را می خواهد که افتاب مهر را به قلب خسته ام هدیه دهد .
به کودکی گفتند:عشق چیست؟
گفت: بازی
به نوجوانی گفتند:عشق چیست؟
گفت:رفیق بازی
به جوانی گفتند عشق چیست؟
گفت:پول وثروت
به پیرمردی گفتند:عشق چیست؟
گفت:عمر
به عاشقی گفتند عشق چیست؟
چیزی نگفت:آهی کشید
عاشق شد و عشق قطره قطره پشت دلش جمع شد؛
و یک روز رسید که قلبش تَرَک برداشت و
عشق از شکافِ دلش بیرون ریخت.
سیلی از عشق راه افتاد و جهان را عشق بُرد.
فردای آن روز خدا دوباره جهانی تازه خلق کرد.
مردم اما نمی دانند جهان چرا این همه تازه است. زیرا نمیدانند که هر روز
کسی عاشق
میشود و هر روز سیلی از عشق راه میافتد و هر روز جهان را عشق میبَرَد
و خدا هر
روز جهانی تازه خلق می کند!
سالها رفت وهنوز یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟ صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست؟ یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟
بارها آمد و رفت بارها انسان شد
وبشر هیچ ندانست که بود خود اوهم به یقین آگه نیست
چون نمی داند کیست چون ندانست کجاست ...چون ندارد خبر از خود که خداست.
خداحافظ ای ماه غفران و رحمت
خداحافظ ای ماه عشق و عبادت
خداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها
خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی
خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه
خداحافظ ای بهترین ماه الل
خوبی خوشین سلامتی.راستش سرم اونقدر شلوغه که نتونستم برا فرا رسیدن ماه رمضان تبریک بگم شرمندم
.نماز روزه های همتون قبول باشه التماس دعاااااااااااااااااا
راستی دوستان میخوام یه چیزی بگم که یادم رفته بود بگم وب من امروز 1ساله شد.
نولدش مبارککککککک.مبارک مبارک مبارک تولدش مبارک
بفرمایین دهنتون رو شیرین کنین.
.مبارک مبارک.چون دیگه ماه رمضانه نمیتونم بترکونم..............ولی چیکارا کنیممم.دیگه.
از میوه ها و نوشیدنی ها هم میل کنین .بفرمایین.هرکی اومد از اینا بخوره بعد بره هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.میل کنین .نوش جان
..................................
ین اقا خیلی عجله داره .بابا الان میارم دیگه.این قدر بالا میوه شیرینی گذاشتم هم اونا رو میخوره هم اینا روووووووووووو
اوردم غذای اصلی رو اوردم بیایین دوستان بفرمایین
نوش جان همتوننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن.
می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم
از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک،
مجبور به زیستن هستم.
از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
ا
ز چه بنویسم؟
از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟
ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.
از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.
شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.
نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.
که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...
امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من بریدی و از این آشیان پریدی
تو شور دلنشین
تو اوج لذّتی
که؟ محرم حریم خانهی دلت شود
تو بیبدیل گوهر
نگین حلقهی کدام پادشاه؟
گران بها دُر کدام گردنی؟
سپید بخت آن کسی
که تو به دل نشانیش
شکوه رنگها دهی
به تابلو جوانیش
تو کیستی ؟
توچیستی؟
ترا خدا زخاک یا زچیز دیگر آفرید؟
فرشته یا که آدمی؟
بهار دلکشی
که جان تازه میدهی بما
لهیب آتشی
که دلنشین به آتشم کَشی
حساب عُمر کی شود
دمی که باتو بگذرد حیات ما
شرابی از نگاه دِه
که مست وهست مان کنی
برای آنکه به طریق خود ایمان داشته باشیم ، لازم نیست ثابت کنیم که طریق دیگران نادرست است . کسی که چنین می پندارد ، به گامهای خود نیز ایمان ندارد
عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
حالتان خوبه فک کنم ۱ماه میشه از احوال همتون بی خبرم...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوستان من شرمنده همتونم......
من اصلا حتی وقت نکردم عیدو بهتون تبریک بگممممممممممممممممممممممم.
خلاصه منو ببخشین دیگه اومدم اپ کنم ولی شماهم با نظراتون خوشحالم کنین.این چند وقت اصلا حالم خوب نبود حداقل شما منو خوشحال کنین؟؟؟؟
ممنون از همتون.
میرم اپ کنم بیاین هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا.
طنین آوای من
اگر دیگر نگذاشتند زندگی را ببینم ،
گفته ام که نثرهایم را به چاپخانه بدهند تا چاپ کنند
اما شعرهایم را
که از دستبرد هر چشمی پنهان کرده ام،
بردارند و بی آن که بخوانند ،
همه را ببرند و در شکافته ی کوه ساکت تنهایی ام
صومعه ای هست کوچک و زیبا
و روحانی و مجهول ،
به آن جا بسپارند .
چه در همین صومعه است که من
از وحشت تنهایی در انبوه دیگران می گریختم
و به درون آن پناه می بردم.
همین جا بود که شب ها و روزهای سیاه و خفه و دردناک را به نیایش می گذراندم
در برابر سر در آن که به رنگ دعاست ،
گرم ترین و پرخلوص ترین سروهاهای عاشقانه ام را
خاموش زمزمه می کردم.
و نغمه ی مناجات من ،
از چشم های پر اسرار مناره ای باریک و بلند آن
در آستانه ی هر سحرگاه و در دل هر شامگاه
و در بهت غمگین و اندوهبار هر غروب
در آن کوهستان خلوت و ساکت و مغرور تنهایی من می پیچید.
و همواره انعکاس طنین آن در این دره ،
گرداگرد دیوارهای بلند و سنگی و عظیم کوهستان ، می گردد و می پیچد و می خواند.
حتی اگر برای همیشه خاموش شوم،
حتی دیگر نگذارند فردا برگردم ،
و باز آوای محزون تنهایی سنگین و رنج آلود روح تنهایم را
در زیر رواق بلند و زیبای صومعه ام زمزمه کنم ،
آری
حتی اگر فردا دیگر نگذاشتند که برگردم ،
حتی اگر دیگر نتوانستم آواز بخوانم ،
طنین آوای من که از درون صومعه بر می خاست ،
همواره در این کوهستان خواهد پیچید !
احساس
من اکنون احساس می کنم ،
بر تل خاکستری از همه آتش ها و امیدها و خواستن هایم ،
تنها مانده ام .
و گرداگرد زمین خلوت را می نگرم.
و اعماق آسمان ساکت را می نگرم.
و خود را می نگرم
و در این نگریستن های همه دردناک و همه تلخ ،
این سوال همواره در پیش نظرم پدیدار است .
و هر لحظه صریح تر و کوبنده تر
که تو این جا چه می کنی ؟
امروز به خودم گفتم :
من احساس می کنم ،
که نشسته ام زمان را می نگرم که می گذرد.
همین و همین .
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد / طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم /
یادمان باشد که در این بهر دو رنگی و ریا / دگر حتّی طلب آب ز دریا نکنیم
/ یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم / طلب سوختن بال و پر کس نکنیم /
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم / گرکه درخویش شکستیم صدایی نکنیم /
خود بسازیم به هردرد که ازدوست رسد / بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم /
و به هنگام عبادت سرسجاده ی عشق / جز برای دل محبوب دعایی نکنیم /
یاورخویش بدانیم خدا یاران را / جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم /
گله هرگزنبود شیوه ی دلسوختگان / با غم خویش بسازیم و شفایی نکنیم /
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم / وقت پرپرشدنش ساز و نوایی نکنیم /
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست / گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم /
دوستداری نبود بندگی غیر خدا / بی سبب بندگی غیرخدایی نکنیم /
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد / طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم .
بی قرار...
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
بی تو هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
وسکوت تو جواب همه مسئله هاست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زندگی
زندگی یعنی غم
یعنی درد و ماتم
یعنی سراسر از آزار
زندگی یعنی شروع
شروع یک عشق
عشق
عشق یعنی هیچ
یعنی نبودن بودن ها
یعنی گریه ،یعنی اشک
یعنی نرسیدن به راهی که پایانش رو می بینی
زندگی ، درد ، عشق
خالق من ای خدا
چرا آمده ام
چرا شادی ، چرا غصه
و این همه سوال بی جواب
و تو همه را می دانی، و تو همه را می دانی
و من محکوم به ندانستنم
اندکی لذت، اندکی شادی
اندکی مرگ، اندکی درد
نمی خواهم ، نمی خواهم
من این لذت ، من این شادی ، من این غصه ، من این مرگ را
نمی خواهم ، نمی خواهم
تو تنها خدای منی
و من هم تنهام
تنهای تنها
در گذر از زمان،در گذر از رویا و در گذر از دریا
من تنهام
و تو ای خدا
و تو ای بزرگ
که آسمان و زمین را داری
خوب بدان ، خوب گوش کن
که قلب من ، قلب او و قلب همه انسانها